هلیا دوستمحمدی

سوغات مادر بزرگ🎁

1398/2/22 16:47
نویسنده : نازنین خانوم
409 بازدید
اشتراک گذاری


سلام عزیز دل مامان
دیروز مامان شهناز رفته بود زاهدان و برات سوغات آورده بود. اینجا همه منتظرت هستن تا کسی منو میبینه میگه هلیا کوچولو هنوز نیومده .هر کی جایی میره برات سوغاتی میاره فک کنم خیلی دوست دارن
خوش بحالت دخترم تو یه فرشته ای که ندیده همه دوست دارن و اینهمه منتظرتن.
مامان شهناز تا رسید منو بابایی رفتیم پیشش برات دوتا پیراهن و کلاه و یه قاب عکس خریده بود میگفت این فرشته کوچولو بیاد و ایشالله عکسشو بزاریم داخل قاب.
وقتی اومدیم خونه پیراهنتو دوباره در آوردم و گرفتم جلوم و شروع کردم قربون صدقه رفتن بابا محمد رضاتم داشت نگام میکرد و لبخند میزد .داشتم تورو تصور میکردم تو اون لباس قرمز ،نمیدونم چهره ات به من میره یا بابا ولی خب بدن و تپل بودنتو تو لباس تصور میکردم و میگرفتم تو بغلم و باهات حرف میزدم .
مامانی دخترم زودی بیا هر روز در ساکتو باز میکنم لباساتو نگاه میکنم تو رو تولباسا تصور میکنم دلم میخواد زودی بیایی و لباس های خوشگلی که برات خریدم و بپوشی مثل یه پروانه دورت بگردم


مامان فدات بشه عزیزم دختر نانازم😍💖
پسندها (7)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

🥀نوزیتا🥀🥀نوزیتا🥀
22 اردیبهشت 98 18:37
دستش درد نکنه مادربزرگ
نازنین خانوم
پاسخ
ممنونم

22 اردیبهشت 98 22:07
به سلامتی انشالله
نازنین خانوم
پاسخ
مرسی
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
23 اردیبهشت 98 1:49
ای جانم مامان بزرگ مهربون دست گلتون دردنکنه😍